به نام آنکه مهر را در قلب قرار داد
و تو را به من هدیه داد تا بشوی سلطان قلبم
در این سحر گاه از تو مینویسم تویی که تمام دنیای منی و تنها بهانه ی قلبم برای تپیدنی
تنها دلیل زندگیه منی و تنها کسی که محرم و مرحممه، از تو گفتن را دوست دارم
از تو میگم چون به یادتم تو را میخوانم چون دوستت دارم و در دل آسمان زمزمه میکنم
نامت را تا خورشید سحر بیدار شود و کنار زند تاریکی شب را تا ماه و ستاره ها با این خاطره
که من تا سپیده دم از مهر تو دم زدم کنار بروند تا صبح دیگری آغاز شود با نام تو
تا صبح دیگری ظهر شود به یاد تو و ظهری شب شود به اشتیاق دیدار دوباره ی تو
همسر خوبم دوستت دارم
